ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı
ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

همیشه از لباسای هندیا بدم میومد

چون خیلی بلند و گشاد بود

ولی الان میفهمم این گشادی یه جاهایی بدرد میخوره...

ادامه مطلب ...

بازنده

چقدر سخته تو بازی زندگی

                                   

                                   بدون هیچ دلیلی...


و ناجوانمردانه....


                                  این جمله رو بهت بگن


TIME’S UP GAME OVER


GAME OVER


کلیپ خنده دار

اینم یه کلیپ جیگر دیگه

فقط ببینین گربه چقدر پرروئه




دانلود


کلیپ

بهتون پیشنهاد میکنم اونایی که میتونن حتما حتما اینو دانلود کنن

خیلی قشنگه

واقعا این زن هنرمنده

دانلود

سوسکا مشکل دارن

- فک کنم این سوسکا مشکل مثانه دارن، یه سره تو دستشویین!!!!!


خجالتم نمیکشن مثلا امروز خواستم برم دستشویی....یکیشون دستشویی بود معلوم نبود چه موقع رفته بود اون تو چراغم خاموش بود نفهمیدم دستشویی پره حداقل نرم...

روم به دیوار رفتم تو اقا سوسکه هم دستشویی بود ... اینقدر هول کردم که نفهمیدم درو بستم میخوام برگردم برم بیرون باید درو باز کنم.... با دماغ رفتم تو در......


من هنوز نفهمیدم چرا سوسک ها یا حمومن یا دستشویی.....

جا پا جای رابین

رابین پامو گذاشتم جا پات یه چند تا جوک گذاشتم با اجازت...

ادامه مطلب ...

گربه و شوهر

مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.
بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه‌ی کره خر، خونه هست؟
زنش گفت: آره
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!

خرید شوهر

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.

این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد.

اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر
می رفتند دیگر اجازه ی
برگشت نداشتند و هرکس فقط یک بار می توانست از این مرکز استفاده کند.
روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا
شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.



در اولین طبقه، بر روی دری نوشته بود:
"این مردان، شغل و بچه های دوست داشتنی دارند."

دختری که تابلو را خوانده بود گفت: خوب، بهتر از کار
داشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینیم بالاتری ها چگونه اند؟

پس به طبقه ی بالایی رفتند…


در طبقه ی دوم نوشته بود:

"این مردان، شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند."

دختر گفت: "اووووه اوووووه… طبقه بالاتر چه جوریه…؟"

طبقه ی سوم:
"این مردان شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند و در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند."

دختر: وای…. چقدر وسوسه انگیر… ولی بریم بالاتر

 

و دوباره رفتند…
 

 

طبقه ی چهارم:

  "این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند.دارای چهره ای زیبا هستند. همچنین در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند و اهداف عالی در زندگی دارند"

آن دو واقعا به وجد آمده بودند…
دختر: وای چقدر خوب. پس چه چیزی ممکنه در طبقه ی آخر باشه؟

پس به طبقه ی پنجم رفتند…


آنجا نوشته بود:

"این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند!

از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم!"


یک زنگ یک خاطره

خدایا چکار کنم.....دیگه طاقت ندارم.....بیخیالش زنگ میزنم...ناراحت شد که شد....باید بفهمم که...

گوشیوبرداشتم....شمارشو گرفتم.....بوق خورد.....یک.....دو.....سه.....گوشی برداشته شد..

_بله؟

سکوت کردم...وای انگار خودش بود....نه مطمئن بودم خودشه.....دوباره گفت :بله؟

صدام لرزید آروم گفتم الو...سلام...

جواب داد : سلام ..... بفرمایین

گفتم:وای ___ خودتی؟؟؟

اونم گفت :____تویی؟؟؟

شناختتم.... جواب دادم آره چطوری؟؟؟؟گفت مرسی خوبم تو خوبی؟؟؟ بشر چه پرروئه چکارش میکردم؟؟؟بعدیه سال میپرسه خوبی؟؟دروغی گفتم خوبم ممنون چخبر؟؟؟

و کم کم موضوعات مختلف پیش اومد و من بعد هفت ماه دوباره صداشو شنیدم....تصمیم گرفتم سوالیو که بخاطرش بهش زنگ زده بودم بپرسم.....وقتی پرسیدم باشوق منتظر جواب آره بودم که یهو دیدم با ریلکسی تمام گفت:نه..... یهو آب یخو خالی کردن روم.....پرسیدم نه؟؟؟ چرا نه؟؟؟ توضیح داد ولی من دیگه هیچی نمیفهمدم.....همش ذهنم مشغول بود بخاطر کی یکسال خودمو کشتم....بخاطر کی یکسال تموم خودمو داغون کردم.....که آخرش بشنوم نه.....اونم با خنده....جلو اشکامو گرفتم.....چقدر بی رحمه....چقدر زجرم داد....از شدت بغض داشتم خفه میشدم ...... اون حرف میزد میخندید....شاد بود....ولی یادش رفته بود شادی منو خنده منو ازم گرفته...... خدایا.....خدایا.......شاید فقط اسم نویدبخش خدا بود آرومم کرد.....خدایا دلم براش تنگ شده....خـــ یـــــ لـــــ ــــــی......ز  یــــــــ ا د...


جاده



هه....راهش چه طوانیه....پر پیچ و خم.....بدون پایان .... زندگی منم همین شکلیه...

دانلود دیکشنری لانگ من برای موبایل اندرویید

ســـــــــــلام دوستای خوب و فراموشکارم چطورین خوبین؟؟؟

بچه ها یه چندتا برنامه خوب معرفی کنید بخدا آدم پشیمون میشه بهتون رو میندازه....

امروز پدرم در اومد تا تونستم اینو پیدا کنم گفتم بذارم اینجا اون بدبختایی که مثل من دنبال یه دیکشنرین تو این وبای مسخره گرگیجه نگیرن


دانلود دیکشنری لانگ من برای گوشی اندروویید


راستی الی جون نترکی اینقدر اس هامو ج میدی شاید کار واجب داشتم....

حقیقت

حـقـیـقـت دارد ! کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت ! آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!!



راجب بعضیاست که هنوز  یه هفته نشده ماروفراموش کردن...

زمانه

وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد



یادبگیرن بعضیا.......

هستی

روز قسمت بود.

خدا هستی را قسمت می کرد.

خدا گفت : چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد‚ شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.

 

و هر که آمد چیزی خواست.

 

یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.

 

در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ. نه بالی و نه پایی ‚ نه آسمان ونه دریا.

 

تنها کمی از خودت‚ تنها کمی از خودت را به من بده.

 

و خدا کمی نور به او داد.

 

نام او کرم شب تاب شد.

 

خدا گفت : آن که نوری با خود دارد‚ بزرگ است‚ حتی اگربه قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.

 

و رو به دیگران گفت :

 

کاش می دانستید که این کرم کوچک ‚ بهترین را خواست.

 

زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.

 

هزاران سال است که او می تابد. روی دامن هستی می تابد. وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است..

شمع

این شمع مگر نه خود من است؟

کارش چیست؟

سوختن و افروختن و گریستن و گداختن

و دم برنیاوردن

و ایستادن و ذوب شدن

و روشنی از سوزش خویش به محفل کوران بخشیدن

و در زیر باران اشک

با شعله سوزان آتشی که از عمق هستی اش سر میزند

بر چهره هر ابلهی لبخند زدن

و در انبوه خلایق تنهای تنها بودن

و شمع هر انجمن بودن

و با هیچ کس خو نکردن و....

شب ها زنده بودن

و از روز ها هراس داشتن

و هر لحظه کاستن

و به ناخن اشک هستی خویش را تراشیدن

و قطره قطره فرو ریختن و.....

آه که چه شباهتیست میان من و این شمع.....

                                                                       دکتر شریعتی


گاهی مجبوری برای اینکه امانت کسیو لو ندی ادای احمقا رو در بیاری....چقدر بدم میاد وقتی بخاطر امانت داری خرد میشی اون بدتر خردت کنه......


خداحافظ راضیه

بچه ها روزای آخره.....
داره کم کم تموم میشه......
دلم میخواد هرکدوتون یه جمله برای خداحافظی به مدرسمون بگین.....
هرچی تو دلتونه بگین....

اولیتون خودمم:
و آنگاه که جدید ها جای قدیمی ها را میگیرند.....بهتر است بدانید تنها معرفت قدیمیان ماندگار است راضیه!خداحافظ تا ابد

تو قسمت نظرات منتظرتونم

یک خاطره

شاید یکی از جالب ترین خاطره ما بچه های راضیه همین استفاده مفید ما از هوشمند شدن مدرسه بود!!!!

ادامه مطلب ...

معرفی گوشی HTC one s



*راستی قیمت روز گوشی HTC one x از 990،000 تومن شروع میشه تا 1،200،000تومن
*قیمت روز گوشی HTC one s (همین پست) از 959،000تومن هست تا 1،050،000تومن

ادامه مطلب ...

رمز

برای خوندن مطلب زیر اسم واقعی منو بدون فامیلی وارد کنین!!!!!!!

توضیحات

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.