ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı
ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

پســــــــه

آخی تورو خدا نگاه چقدر جیگره بیچاره بچه کپ کرد....خوب یه پسته پنجاه هزارتومنی که چیزی نیست...هست؟؟؟؟

بازی

آدم ها کنارت هستند....تا کی؟تا وقتی به تو احتیاج دارند!


ازپیشت میروند یک روز....کدام روز؟وقتی کسی جایت آمد


دوستت دارند....تاچه موقع؟تا موقعی که کسی دیگررابرای دوست داشتن پیداکنند!


می گویند عاشقت هستند برای همیشه!نه....!فقط تا وقتی که نوبت بازی باتوتمام شود....


واین است بازی باهم بودن....



درخواست

یه درخواست لطفا اگر کسی دوسم داره جواب من بدبختوبده!!!!

دوستان 25 فراری اگر آهنگ ریحانا جدیدشو دارین واسه دانلود بذارین

دوستان گرام مهمان هم لطفا اگر سایتیو میشناسین که آهنگای ریحانارو داره و فیلتر هم نیست معرفی کنین

بعضیا می زارن میرن

اما نه کاملا

هر از گاهی بر می گردن

ببینن تو هنوزم از رفتنشون داغونی یا نه.

اگه داغون باشی کاری به کارت ندارن

اما اگه خوب باشی چنان داغونت می کنن که تا چندین سال بعد رفتنشونم نتونی آدم شی...

شکستن در سکوت

سکوت " خطرناک تر از " حرف های نیشدار " است !!

بدون شک !! ...

کسی که سکوت می کند

روزی حرف هایش را سرنوشت به شما خواهد گفت . . . !!!



(یه وقت دل نشکنی.....)


حــواسمــون بــاشـ ه .....
دل آدما...!!
شیشـ ه نیست که روی آن...!!
* هــــــا * کنیم...!!
.
.
.
بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!
و کیـــــف کنیم...!!
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!!
اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!
باید مــــــــردونـ ه پـــــــاش وایســــتی...!!

زندگی زیباست...ای زیباپسند

زنـבگے زیباسـتـــ
بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه از
هِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ
بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...
بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَز
شڪستنهاے بیشمـآر
بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב ...
بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...

آرے
زنـבگے زیباستــ ـــ...

بچه های 1/3

دوباره جدال بیم معلما و ما دانش آموزان گرا



پیچوندن زنگ امتحان فیزیک



این داستان کاملا واقعیه....


ببینیم اینبار مقصد نهایی برد کدامین دو طرف است؟؟؟؟

ادامه مطلب ...

« اندوه پرست .. فروغ فرخزاد »

کاش چون پائیز بودم ... کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشگ هایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد

وه ... چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ... شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد

در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته
پیش رویم:
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر:
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پائیز بودم ... کاش چون پائیز بودم

احساس الان من....

خـــُدایـــا!!!
مـــی تــَوانَـــمـــ اَنـــدَکـــی با تــو خَلوَتـــ کُنَمـــ؟؟؟
قـــول مـــی دَهَمـــ بیشتـــَر از چــَند لَــحــظهـــ وَقـــتــَتـــ را نَگـــیرَمــــ!
گــوشَتـــ را جـــلو بیاوَر...
بیا
بیا نــَزدیکـــ تر...
"من خستـــهـــ اَمـــ"
مـــی شـــِنَـــوی؟؟؟

ادامه مطلب ...

روزی که تو آمدی

روزها نوشتم...

چه نوشتم....؟؟

نوشتم که دوستت دارم....بیش از آنکه فکر کنی....


تولد ستاره های ماه آذر الیا و رابین جونم مبارک باشه

مقدمتان را به 16 سالگی خوش آمد میگم(نمکم نیستم)

امیدوارم همیشه خوش باشین

ببخشید دیر شد...

اینم کادوی من

راستی بگم الیا18 آذره

رابینم17 آذر

وایی ببخشید بازم میگم دیرشد


Falling Slowly - Vitamin String Quartet

نمیدونم کیا فیلم خاطرات یک خون آشامو دیدن ولی یه آهنگ بی کلام خیلی ناز داره که لینک دانلودشو میذارم حتما گوش کنین(البته اونایی که به موزیک لایت علاقه دارن)

Falling Slowly - Vitamin String Quartet

Gangnam style

یه آهنگ رپ کره ای به نام “گانگ نام استایل” یا “گانگنام استایل” که تو همه شبکه ها خبر ساز شده و احتمالا موزیک ویدیو ی این آهنگ رو دیدید .

اوناییم که ندیدن میتونن دانلودش کنن

یه آهنگ رپ کره ایه

باحاله...

ینک دانلود آهنگ PSY – Gangnam style

ادامه مطلب ...

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.مرد به سمت صومعه

حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر

کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز

نشنیده بود …

ادامه مطلب ...

خدای من!

ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را

باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:

« امیلی عزیز،

عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.

با عشق، خدا»

ادامه مطلب ...

......

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.
روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.

ادامه مطلب ...

عشق واژه ای مزخرف

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
ادامه مطلب ...

آدما...

آنقدر دلش شکسته بود که اشک توی چشماش همینطوری داشت حلقه میزد.

رفتم پیشش گفتم چی شده، با همون حالتی که روی چرخ دستی نشسته بود گفت دلم گرفته میگفت یه روز عاشق بوده، میگفت خیلی ها دوسش داشتن.

نمیتونست زیاد حرف بزنه آخه زبونش میگرفت شدیدن با همون لحن وقتی داشتم از پیشش میرفتم گفت تو رو خدا نرو وایسا یکم با من درد دل کن.

بغلش روی یه صندلی چوبی نشستم.

میگفت وقتی دم پنجره میشینه و گریه میکنه، همه بهش میگن دیوونه.

میگفت آخه تقصیر من شد که رفت ((یارش و میگفت)) همون که یه مدت بهش عشق می ورزید انگار چند سال بود ندیده بودش. وقتی گفتم الان کجاست؟

گفت نمیدونم ولی امیدوارم حالش خوب باشه.
میگفت وقتی که سالم بودم همه دورم میچرخیدن ولی الان یکی نیست یه سلام بهم بکنه.

میگفت اومد من و رو تخت بیمارستان دید وقتی دکترا بهش گفتن فلج شدم و دیگه مثل قبل نمیتونم حرف بزنم انگار دنیا رو، رو سرش خراب کردن برای اینکه من و با این حال و روز نبینه رفت، رفتش برای همیشه، الانم منتظرش هستم.

گریم گرفت نمیتونستم وایسم پهلوش رفتم … رفتم فقط یک چیز، فقط یک چیز و خوب فهمیدم آدما هیچ وقت یه آدم و به خاطر خودش نمی خوان …

نامه نخوانده

خودم رو واسه خیلی چیزها آماده کرده بودم ، واسه کلی حرف

در ماشین رو باز کرد و رو صندلی کناریم نشست . کاغذی رو داد دستم

کاغذ رو گرفتم و تو دستم مچاله کردم

ادامه مطلب ...

چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو .
صدای موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد .
روحش با صدای آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .
مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد .هیچ کس اونو نمی دید .همه , همه آدمایی که می اومدن و می رفتن
همه آدمایی که جفت جفت دور میز میشستن و با هم راز و نیاز می کردن فقط براشون شنیدن یه موسیقی مهم بود .
از سکوت خوششون نمیومد .
اونم می زد .
غمناک می زد , شاد می زد , واسه دلش می زد , واسه دلشون می زد .

ادامه مطلب ...