ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı
ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

هه هه

خیلی لحظه ی تلخیه وقتی داری تو اتاقت میرقصی و آواز میخوونی یه دفه میفهمی یکی از اعضای خانواده داشته تمام مدت نگات میکرده … :|

من از اونجایی که این چند وقته قر تو کمرم خشکیده تجربه کردم


دختری به دوستش: فکر کنم دوست پسرم داره بهم خیانت می‌کنه!
دوستش: از کجا فهمیدی؟
دختر: آخه دیشب پرسیدم کجا بودی ، گفت با دوستم کامبیز بودم…
دوستش: خوب الان مشکل چیه؟
دختر: خوب لامصّب دروغ میگه ، دیروز کامبیز تمام مدت با من بود :|

نظرات 1 + ارسال نظر
robin پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:54 http://25farary.blogsky.com

تو افق محو شدنو خوب اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد