درباره من
پیوندها
- مدرسه راهنمایی راضیه حسینی شکرایی
- ✿ مدرسه ی شیمی ✿
- ღ...3-TofangdaR...ღ وبلاگabby
- پاتوق خسته دلان بروبچه های 3/4
- کوهستان عشق
- پاییزی ترین دختر
- نغمه دوستی ما بچه های راضیه شکرایی
- سه نقطستان
- همه ی ما
- دانشنامه
- تا ظهور
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
بایگانی
- آبان 1400 1
- تیر 1399 1
- مرداد 1398 1
- شهریور 1397 1
- فروردین 1397 1
- فروردین 1396 1
- آذر 1395 1
- تیر 1395 1
- دی 1394 1
- آذر 1394 1
- شهریور 1394 1
- تیر 1394 2
- خرداد 1394 2
- اردیبهشت 1394 2
- فروردین 1394 2
- اسفند 1393 1
- آذر 1393 1
- آبان 1393 1
- شهریور 1393 1
- مرداد 1393 2
- تیر 1393 5
- خرداد 1393 3
- اردیبهشت 1393 14
- فروردین 1393 11
- اسفند 1392 15
- بهمن 1392 5
- دی 1392 5
- آذر 1392 5
- آبان 1392 7
- مهر 1392 3
- شهریور 1392 10
- مرداد 1392 17
- تیر 1392 6
- خرداد 1392 11
- اردیبهشت 1392 18
- فروردین 1392 20
- اسفند 1391 16
- بهمن 1391 23
- دی 1391 22
- آذر 1391 18
- آبان 1391 29
- مهر 1391 22
- شهریور 1391 16
- مرداد 1391 49
- تیر 1391 47
- خرداد 1391 94
- اردیبهشت 1391 59
- فروردین 1391 29
- اسفند 1390 68
- بهمن 1390 73
- دی 1390 26
سوسک برای emma !
بچه ها من دلم برای درو دیوارای مدرسمون تنگیده...
چه مدرسه ی باحالی داشتیما خداییش واسه خودش یه پا "هاگوارتز"بود!
احتمالا اسماعیلی هم شکل دامبلدوره؟؟؟؟!!!!
امان از دست مدرسه های راهنمایی دیگه که منو اما و الیا و مهتاب و نمکدون و چراغ و محدثه...
بیخیال...
بچه های کلاس ما که خوب میدونن emma چقدر از سوسک میترسه؟؟
توی یکی ازین مدارس که احتمالا سازمان پرورش سوسکه (چون معلماش یه طوری رفتار میکردن که انگار این موجودات خوشگل مزه ی پفک نمکی میدن...) یه سوسک اومد توی کلاس ما...!
اومده بود به emma سربزنه که با استقبال حدود پنجاه دانش آموز که یکی جیغ میکشید و یکی رفته بود بالای صندلی...چند نفر به اینی که پریده بود بغل من (emma) میخندیدن!یکی از روی صندلی ها میپرید(emma)...
پروفسور جات خالی بود باید قیافشو میدیدی!
بالاخره عده ای از دانش آموزان تونستن از مهلکه در برن تو راهرو!
حالا رفتن تو راهرو...بازم جیغ میزنن که الان سوسکه میاد میخوردشون!
خلاصه با تلاش ارتش بابای مدرسه و معلمان شیر دل و فداکار ما از خطر دشمنی بزرگ و خونخوار نجات پیدا کردیم...
نکته:این مدرسه یه جورایی شکل خونه های اسباب بازیه...چون هرروز صبح حیاط و دیوارهاش با شلنگ شسته میشه و بازم پره سوسکه!
و تازه آخرشم اسمش مدرسه ی دکتر حسابیه...
واقعا مدرسش خیلی خیلی خیلی گنده.اَه اَه اَه.
هاگوارتز
نمکدون و چراغ
میگما حالا مطمئنین سوسک بوده ... اینجوری که شما کردین حتما گووودزیلایی چیزی بوده
ولی خدایی هر کی فکر نکنه فکر میکنه نیروهای ارتش امریکا به مدرستون حمله کردن و شما نجات پیدا کردین ...
منو با اینا جمع نبند!
من سوسک و مارو مارمولکو زنده زنده میخورم!
چراغ و نمکدون اسم مستعاره!
مرده شور ریختتو نبرن....
این چه طرز نوشتن بود؟؟؟؟
من اصلا سوسک دوست ندارم....از تیپش بدم میاد
درضمن من اصلا فکر نمیکردم بیاد عقب...خانوم ترکی نژاد خودش در رفت منم تا بخودم اومدم دیدم زیر پامه براهمین از رو صندلی پریدم...
مرده شور ریختتو نبرن به همون معنیه که سر کلاس توضیح دادی؟؟
گنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بریدخداروشکرکنید.مدیرداریدماه.بااین ک ترسناکه ولی براتئن امکانات خوبی گذاشته.واینوبدونیدراضیه حرف نداررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره.
دیگه نه مدیریتش به درد ما میخوره ونه اون مدرسه ای که حرف ندارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره.
وای رابین موقعی سوسکه اومد زیر میزمون دقیقا قبلش اما پریده بود بغل تو حالا من ازشدت خنده فرارکه هیچی اصلا نتونستم پامو از رو زمین تکون بدم قیافه اما خییییییییییییییییییییییییییلی دیدنی بود
واسه همین بهت اشاره کردم ک نگاش کنی...نخواستم اون لحظه رو از دست بدی!
بالاخره عصبانی هی یا خوشحال؟
اره....ولی فکر کنم باید میگفتم ببرن...
خب حالا فعلا که نگفتی...
یه سوال مگه سوسک تیپ میزنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مثلا عینک دودی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره کت شلوار و کراواتم دارن!چطور مگه؟؟؟؟
عجب معادله پیچیده ای:
سوسک از موش می ترسه
موش از گربه می ترسه
گربه از سگ می ترسه
سگ از اما می ترسه
اما از سوسک می ترسه
تو رسما از دست رفتی اسمت کو؟؟
چرا از دست رفتم؟؟
خیلی قشنگ نوشتی!
چی چرا از دست رفتی؟؟هان؟؟؟
مغسی دوستم!
ای بابا، اونی که اسم نداشت رو من نوشته بودم!
اخه اما نوشته از تیپ سوسکه بدم میاد
حالا یه خوش تیپشو واسه اما پیدا کنیم که دیگه از سوسکای بد تیپ نترسه بچه ترشید
خب عزیزم ی خوشتیپشو داره اونم خودتی!!