ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı
ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

ıllıllı25ⓕⓐⓡⓐⓡⓨıllıllı

سلاااااااام!!!

هی ..... سلااااااااااااااااااااااام !!!
خوبید؟؟؟ خوشید؟؟؟ رو به راهید؟؟؟
بر حسب قولی که به روبین داده بودم باز دوباره اومدم....
شما بهش بگید که اصلا خوب نیست یکی رو مجبور به کاری بکنیم
بیخیل (تیکه کلام من به روبین هم سرایت کرده..!!)
امروز بچه ها خیلی اذیتم کردند، من فقط قراره یه نمایش را هدایت کنم ولی هیچکدوم از 25 فراری به جز یه دختر خوب و دوس داشتنی، هم کاری نمی کنند...
وقتی معلم سر کلاس گفت کی مسئول نمایش می شه ، همه نشستند و همدیگه نگاه کردند. چون هیچ کس حوصله سر و کله زدن با بچه هارو نداشت و یا اینکه وقت نمی کردند روی نمایش کار کنند ... بلند شدم و ایستادم ، به خاطر اینکه می خواستم کلاسمون یه نمایش طنز داشته باشه. ولی الآن همه طلبکار شدن و اظهار نظرهای بیخودی می کنند. مثلا خانم بیـــــــــــــــــــــــب از اون کسایی بود که می گفت نه حوصله دارم و نه وقتش رو و حالا از من طلبکاره و می گه چرا نمایشنامه مزخرفه و یا اینکه چرا اماده نیست....
یکی به این خانوم بفهمونه که ساکت بشه تا خودم ساکتش نکردم...
بچه های خوب گوگولی؛ من خودم نمایشنامه نمی نویسم که همش نمایشنامه رو رد می کنید و یه موضوع جدید بیان می کنید...!!
جون من شما بگید با این بچه چطوری برخورد کنم خوبه؟؟؟
و یه کم هم نصیحتشون کنید چون قصد دارن منو بکشن....(غلط کردن!!)
یه کم هم روبین رو نصیحت کنید که منطقی باشه...

نظرات 4 + ارسال نظر
الیا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:06 http://25farary.blogsky.com

کوفت
منظورت از اون دختره مهتاب بودیامن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که فقط به خاطر رابین اومدی دیگه؟؟؟

چرا خودتو اذیت می کنی... به جون امیر ،منظورم مهتاب بود
اون یکی دختره تو بودی
من غلط کردم که اسم تورو جا انداختم،به خاطر تو و روبین...

پروفسور سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:39 http://25farary.blogsky.com

باشه، نصیحت میکنم!
ولی میدونی که از این حرفا راحت نمیشی! تا وقتی که نمایش اجرا و قضیه تموم بشه!

تا اون موقع من دیگه نیستم...
یا از اینکه حرص می خورم تموم کردم یا اینکه بچه ها کارمو می سازند

emma سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:47 http://witches.blogsky.com

من که گفتم کمکت میکنم یعنی منم مینویسم
خیلی خیلی خوشحال شدم برگشتی خوش اومدی

مرسیییییییی...
عزیزم کمک نیازی نیس...نوشتمش

پروفسور چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:48 http://atlaseno.samenblog.com

یکم تحملتو ببر بالا!
بچه ها غلط میکنن کارتو بسازن!

مهتاب خیلی پررو است، به حرفاش اهمیت نده!

هی...مرسی از طرفداریت
برای مهتاب خانم فکر ها دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد