سلام
خوبین؟ خوشین؟
خیلی دلم براتون تنگ شده! خییییییلی زیاد!
خیلیا رو تو خواب میبینم ولی دلم میخواد الان ببینمشون. مخصوصا fateme_s رو زیاد تو خواب میبینم. آخ که چه قدر دلم تنگ شده برای اینکه یه بار دیگه هم که شده باهم فوتبال بزنیم. البته من دیگه نفسم میگیره و مثل قبل نیستم.
بعضی وقتا یهویی یاد یکیتون میفتم و اگر اسمتون یادم نیاد انقدر به این مغز فشار میارم تا یادش بیاد (و معمولا یادم میاد).
خیلی دوست دارم بدونم خوبید یا نه. از دست این کرونا جان سالم به در بردید یا نه. ایشالا که سالم باشید و هیچی مهمتر از این سلامتیه نیست.
دلم براتون تنگه.
fateme_s جان، ممنون از پیامی که برام گذاشتی.
خوش باشید :)
+ کسی هم رفته اون ور آب یا نه؟
+ کیا ازدواج کردن؟ من فقط میدونم مریم ازدواج کرد.
چرا اومدم میبینم کلی پست بوده که با این که میومدم اینجا ولی ندیدمشون!
منتشرشون نکرده بودید یا چی؟؟
الان بلاگ اسکای داره تغییر و تحول میده اینادیده شدن؟!
یا خوندم یادم نمیادشون؟!
سلام
خوبید؟
چه خبرا؟
اوضاع چه طوره؟
فکر نمیکنم دیگه کسی بیاد اینجا.
ولی اگر اومدید یه نظر بذارید، بذار باهم بحرفیم. شایدم بشه ببینمتون. اگه نظر گذاشتید من میبینم.
ایشالا هر جا هستید سلامت باشید
و خوش :)
پا بـــه پای کــــودکی هــایــــم بیـــا
کــفــــش هایت را به پا کن تا به تا
قــاه قـــاه خــنـــده ات را ســـاز کن
باز هـــم با خــنده ات اعــــجاز کن.
پا بکـــوب و لج کن و راضــی نشو
با کســــی جـــز عشق همبازی نشو
بچه های کوچــــــه را هـــم کن خبر
عـــاقــلی را یــک شب از یادت ببر
خـــــالــه بازی کــن به رسم کودکی
با هــــمان چـــــادر نــــماز پــولکی
طـــعـــم چای و قــــــوری گلدارمان
لـــــحــــظه های ناب بی تکرارمان
مــــادری از جـــنـــس باران داشتیم
در کــــــــنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اســـــــــطوره دنــــــــیای ما
قـــــهرمــــــان باور زیبــــــــای ما
قصه های هـــــر شــب مادربزرگ
ماجـــرای بزبز قـــندی و گــــــرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خــنده های کــودکـــی پایان نـداشت
هر کسی رنگ خودش بی شیله بود
ثروت هــــر بچه قـــــدری تیله بود
ای شریــک نان و گـــردو و پنیر !
هـــمکلاسی ! باز دســــــتم را بگیر
مثـل تــو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نــازت برایم تـــنگ نیست ؟
رنگ دنـیایـــت هــنوزم آبی است ؟
آسمــــان بـــــاورت مهـتابی است ؟
هـــرکجایی شــــعر باران را بخوان
ســـاده بــاش و باز هــم کودک بمان
باز بـاران با ترانه ، گـــــــریه کن !
کودکی تو ، کـــــود کانـــه گریه کن!
ای رفــیـــق روزهای گــرم و ســرد
ســـادگــی هــایم به سویــم بـاز گرد
منبع: وبلاگ این دنیا زیادیست
سلام
بعد از یه سال درس خوندن مداوم حالتون چه طوره؟
چه خبر؟
من که امروز از 8تا12 تو دانشگاهمون الاف بودم, استاده رفته کربلا بهمون خبر نداده بود نریم الکی!
ماهم بیکار بودیم رفتیم عکس گرفتیم. اینم عکس دانشکده مون:
اینم یه راه خوشگل تو یه روز برفی
خوش باشید
دو روز حواسم نبودا پیش ثبت نام کارگاه آموزشی شریف داره تموم میشه! (با اینکه خیلیم مهم نیست)
امسال شریف مسابقات روباتیک برگزار میکنه, گفتم اگه کسی دوس داره, باخبر شه.
برید تو این سایت:
روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با یکی از کارمندانش تماس بگیرد.
بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: سلام
رییس پرسید: بابا خونست؟
صدای کوچک نجواکنان گفت: بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
کودک خیلی آهسته گفت: نه
رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند،گفت: مامانت اونجاست؟
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: نه
رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: آیا کس دیگری آنجا هست؟
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: بله، یک پلیس
ادامه مطلب ...
تموم شدن امتحانا و شروع شدن تعطیلات تابستونی رو به همه فراری های راه مدرسه تبریک,
و به خودم و هرکسی که از تابستون بدش میاد تسلیت میگم.
هرچند ما هنوز یه امتحان دیگه داریم!
سلام دوستان
دیگه داره سال جدید داره شروع میشه و ...
فضولی من گل کرده!
بهترین اتفاقی که تو یه این یه سال براتون اتفاق افتاد چی بود؟
میدونم اگه بگم سال نو مبارک حالتون از شنیدن این جمله ی کلیشه ای بهم میخوره...
پس سال نو مبارک!
از لحاظ استاد!