تفاوت طنز و هزل و هجو
هجو :هجو در لغت به معنای عیب کردن و برشمردن عیب و ناسزاگویی آمده است و در اصطلاح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز شکل گرفته و در مقابل مدح است.
هجو، کلامی است یورشبر و پردهدر. زشتیها را بزرگنمایی میکند؛ خواه زشتی رفتار و پیکر باشد، خواه کاستیهای روح. واژگان در هجو برهنهاند و شاعر در این شیوه گفتاری از دشنام سربرنمیتابد و از تهمت و افترا دریغ نمیورزد.
یک نمونه از هجو که فردوسی در یکی از اشعار خود به سرزنش سلطان محمود میپردازد(البته در صحت این موضوع شک هست ولی صرفا به عنوان نمونه آورده شده است)
ایا شاه محمود کشورگشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای
که پیش ازتوشاهان فراوان بدند
همه تاجداران کیهان بدند
فزون ازتو بودند یکسر بجاه
بگنج و سپاه و بتخت و کلاه
نکردند جز خوبی و راستی
نگشتند گرد کم و کاستی
همه داد کردند بر زیردست
نبودند جز پاک یزدان پرست
نجستند از دهر جز نام نیک
وزآن نام جستن سرانجام نیک
هجو یعنی برشمردن و هجو کردن یعنی برشمردن عیب افراد. هرگاه هدف منکوب کردن فردی باشد که به نوعی خشم را برانگیخته است، آن را هجو مینامند یعنی اگر این سخن به نحوی بیان شود که در راستای تحقیر یا تهدید آن فرد باشد، آن را هجو یا هجاء میگویند.
فرق هجو و نقد در این است که در نقد، هم به محاسن میپردازند هم به معایب حال آنکه در هجو، تنها ذکر معایب که ناشی از عداوت و دشمنی نویسنده میشود، مورد نظر است.
هزل:ناصر نکوبخت در تعریف هزل گفته است: سخنان زشت و شرمآور در نظم و نثر، شوخی و مطایبه، سخنان یاوه، دروغ و ضدجد و استهزاء و مسخره کردن. اما نکته اینجاست که بر خلاف نظر نکوبخت، این چند ویژگی فقط خاص هزل نیست و در خصوص انواع دیگر واژگان مطایبهآمیز نیز مصداق دارد.
دکتر شفیعیکدکنی هزل را سخنی میداند که در آن «هنجار گفتار» به اموری نزدیک میشود که ذکر آنها در «زبان جامعه» و محیط رسمی زندگی، ... جنبه تابو پیدا میکند. نکته گفتنی این تعریف این است که شفیعی کدکنی سعی کرده است با نگاهی زبانشناختیتر، تعریف از هزل ارائه دهد.
در واقع میتوان گفت که هزل دو معنای مشخص و مرتبط با یکدیگر دارد: یکی آثاری که بر مبنای شوخیها و سخنان بیهوده و گزاف شکل گرفتهاند و دیگر، نوشتههایی که پا به درون حریمهای ممنوعه میگذارند و حرمتهای اجتماع را به باد استهزاء میگیرند.
حلبی از این نوع هزل به خلاعت عذار یاد میکند. «یعنی گستاخی در گفتن و نوشتن سخنانی که معمولاً مردم... از یاد کردن یا شنیدن آنها شرم میبرند و روی در هم میکشند. گرچه در خلوت از آنها خوشوقت میشوند و وقتشان خوش میشود.»
طنز:از نظر ادبی، طنز شیوه بیان مطالب انتقادی و نفرتبار همراه با خنده و شوخی است. برخی طنز را با علم بدیع در ارتباط میدانند زیرا نویسنده طنز با بهرهگیری از فن بلاغت و سخنوری فضایی را ترسیم میکند که نه فقط خواننده را سرگرم میکند بلکه الگویی از اعمال و سکنات اشخاص جامعه هم به دست میدهد.
میمنت میرصادقی مینویسد: «طنز در لغت به معنای مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح، شعر یا نثری است که در آن حماقت یا ضعفهای اخلاقی، فساد اجتماعی یا اشتباهات بشری با شیوهای تمسخرآمیز و اغلب غیرمستقیم - یا به تعبیری خودگویانه - بازگو میشود.» شفیعی کدکنی، طنز را تصویر هنری اجتماع نقیضین میداند.
در طنز، شوخطبعی یعنی هر آنچه انسان را به خنده اندازد، برای نشان دادن خوبیها و بدیهای افراد و جامعه به کار میبرند