دوباره جدال بیم معلما و ما دانش آموزان گرا
پیچوندن زنگ امتحان فیزیک
این داستان کاملا واقعیه....
ببینیم اینبار مقصد نهایی برد کدامین دو طرف است؟؟؟؟
ادامه مطلب ...ببخشید پا تو کفش اما میکنم اما منم یه خاطره دارم عشقم میکشه بنویسم حالامشکلیه؟؟؟؟
کلاس اول که بودیم با معلم زبانمون کل کل داشتیم اذیتش میکردیم سر کلاسش تیکه میپروندیم ۶تا بودیم که قسم خورد ما ۶تا رو از هم جداکنه (همینم باعث شد منو اما یه سال تو کلاس هم نباشیم)خلاصه بچه هایی که زبانشون خوب بود باهاش اینگلیسی صحبت میکردن به امید اینکه متوجه حرفاشون نشه یه روز نمره یکی از بچه ها که زبانشم خیلی خوب بود رو کم کرد اونم اومد شروع کرد رو یه کاغذ فحش نوشتن (منو اماو یکی دیگه از بچه ها کنار هم میشستیم از شانس بد من فرزانه با اما دعواش شده بود جاشو با خانم اسمشو نبر عوض کرده بود)خلاصه یه نامه بلند بالا که توش فحش هایی از قبیل بیشعورو اشغالو.........بود داد دست من که مثلا معلمه ایناست (فحشاشم قربونش برم همه شوش به پایین بود ) معلممونم اومد نامه رو ازش گرفت اول صورتش قرمز شد بعد از ۵دقیقه شروع کرد به نصیحت کردن گفت فکر نکنید من نمیفهمم با من لج میکنید (اخه به مهساو فرزانه گفته بود از اسمشو نبر یاد بگیرید مقنعش اینقدر جلو(فضول) از جلسه بعد اسمشو نبر مقنعشو داد عقب اونا جلو)خلاصه کلی نصیحت کرد و بعدشم گفت من اگه سال دیگه شماها رو از هم جدانکردم
درسته اون لحظه خیلی کیف کردیم اما بعدش هممونو از هم جداکرد اسمشو نبرو تک تویه کلاش تنها انداخت (حال کنید عمق فاجعه را) اسمشو نبرو از مهساو پریسا جداکرد منو اما رو از هم جداکرد من با مهسا یه جا افتادم پریساو فرزانه و اماهم یه جا فقط واسه یه لحظه کیف کردن
حالا به نظرتون ما به هدف یا مقصدمون که ضایع کردن اون بود رسیدیم یا خودمون ضایع شدیم؟؟؟؟؟؟؟؟
روز امتحان بود.
امتحان فیزیک .
یهو وسط امتحان یکی از بچه ها گفت:خانوم سوال 3 رو بهمون نگفتین.
همه شروع به تایید کردند.
ناگهان خانوم که حرصش در اومده بود خواست حال یکیو بگیره که اونم کسی نبود جز...
s.s.tجون خودمون.از بین این همه آدم خانوم به این گیر داد.
گفت:چرا اینقدر حرف میزنی؟ حالا بذار یه صفر بهت بدم حالت جا بیاد.
s.s.tبرگشت گفت من که چیزی نگفتم فقط گفتم تو جزوه این سوال نبود.
خانومم که دلیل منطقی برای این ماجرا نداشت فقط هی می گفت تو نظم کلاسو بهم زدی و همه چیو به شوخی گرفتی.
بحث بالا گرفت. s.s.tهی از خودش دفاع می کرد و خانوم با بی ادبی تمام با هاش حرف می زد.
اما آخر صفر رو داد... ما هم جمع دوستان رفتیم بعد از امتحان پیشش تا صفر رو پاک کنه اما خانوم پاشو کرد تو یه کفش و صفر رو پاک نکرد که نکرد.
این s.s.tنگرفت خودشم با ما بیاد نشست سر جاش. ما تنها رفتیم....
تو این ماجرا این بیشعور برنده شد. نشد یه بار ما به مقصد برسیم.....
25فراری از مدرسه
برگرفته از فرار از زندان
هیجان انگیز
یک داستان واقعی
کل کل های معلما با 25 فراری
با تمام وجود ظلم را احساس کنید
از این به بعد داستان های مارو تو همین وبلاگ بخونین.
داستان هایی از ظلم واقعی
داستان هایی از مدرسه ی وحشت آور
با عنوان:مقصد نهایی
چه کسی در این مقصدها پیروز است؟؟؟
ما یا معلما؟؟؟؟
بخونید متوجه بشید
ادامه مطلب ...