اینطوری تعریف میکنه:پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بیصدا بغل دستم وایساد. من هم بیمعطلی پریدم توش.
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم میاومدم که ماشین یهو همون طور بیصداراه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمیتونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظههای آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظههای آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میاومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میاومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون گاگولیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود...!!!
قشنگ بود!ولی فکر کنم یارو دروغ گفته!!!!
حالا این دوستت کیه؟؟؟؟؟؟؟
خداااااااااااااااااااااااای منـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!!!!!!!!!!!!
OMG
یکی emma رو روشن کنه... من از این کار عاجزم
اینو یکی به اسم milad برام فرستاده بود(یعنی دوست میلاد این اتفاق واسش افتاده،نه دوست من!!)
دستت درد نکنه!
خیلییییییییییی باحال بود!
tnx
هوی بیشعور تو نگفتی اینو میلاد برات بفرستاده!!!
من ازکجا باید میفهمیدم؟؟؟؟
آخه دوست من اون موقع شب تو جنگل تنها چی کار می کرده!؟
خب یکم فک کن آخه...
وااااااااااااااااااااااااااااای!
کی اومدی؟؟؟
چرا گوشیتو جواب نمیدی زنگ می زنم؟؟؟
دمتون گرم ... خیلی باحال بود ... خیلی توپ بود ...
آدمو به اوج می رسونه بعد میزنه تو برجک خنده ی آدم ....
دم شما گرم دااش
الکی میگه!
من تو ترکم همین امروز اساتو دیدم!
خوب بهم میگفتی میای عاشورا منم میومدم
خب من چهارشنبه یا پنج شنبه بهت اس دادم و زنگم زدم ولی جواب ندادی.
فکر کردم اتفاقی افتاده نگران شدم خوووو
عوضه ببخشیدته؟ نباید به من یه خبر بدی؟ ها؟
بهت گفتم که من گوشیتو ندیدم
خب باشه حالا... می بخشمت
خیلی باحال بود
ممنون