مرگ

گاه می اندیشم،خبرِ مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟

ان زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی ، روی تو را کاشکی میدیدم

شانه بالا زدنت را _بی قید_ وتکان دادن دستت که ،ـ مهم نیست زیاد_

و تکان دادن سر را که،

-عجیب عاقبت مرد؟          

افسوس!     

کاشکی میدیدم!

من به خود میگویم:

(چه کسی باور کرد

جنگل جان مرا

اتش عشق تو خاکستر کرد)

نظرات 2 + ارسال نظر
Robin شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:35

هیچی حالیم نشد...

اخه مگه تو از شعرو شاعری چیزی میفهمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پروفسور شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:58 http://25farary.blogsky.com

جمله هات خیلی بهم ریخته بودن، هیچی نفهمیدم.

شعر مال من نبود که یادم رفت بگم شاعرش حمید مصدقه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد